وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

آخرین نظرات
نویسندگان

۱۶۰ مطلب توسط «بهرام بهرامی حصاری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آخ، طبّاخ، گستاخ، فراخ، سوراخ، شاخ، تک شاخ، سرشاخ، نفاخ، کاخ، سنگلاخ، سلاخ

رسوخ، منسوخ، شوخ، کوخ، شیوخ،کلوخ،

بیخ، توبیخ، تاریخ، تواریخ، مرّیخ، سیخ، میخ، گلمیخ، زرنیخ طبخ

پاسخ، تناسخ، مخ، پریرخ، فرّخ، گلرخ، ماهرخ، نیمرخ

مورّخ، راسخ، شامخ، مشایخ نرخ

اخ، پخ، برزخ، دوزخ، فرسخ، نسَخ، اِلخ، مسلخ، ملخ، نخ، آوخ، گل یخ

چرخ، فسخ، مسخ، نفخ، تلخ،

متفرقه:

سرخ،

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

کلمات هم‌قافیه با نوش، خروش، بناگوش و غیره

کلمات هم‌قافیه به شاعر و نویسنده کمک می‌کنند تا آهنگ و ریتم زیبایی به متن خود بدهند. در اینجا فهرستی از کلمات هم‌قافیه با «نوش» و «خروش» ارائه شده است:

کیانوش، چهارگوش، برده‌فروش، مهرنوش، ساقدوش، چموش، کوش، همدوش، گوگوش، نوشانوش، موش، فرنوش، فراموش، بکوش، درازگوش، منقوش، دوش، خوش‌پوش، ذغال‌فروش، زودجوش، پوش، تیزهوش، انوش، خودفروش، کفن‌پوش، رازپوش، خروش، مغشوش، پاپوش، سرپوش، وحوش، نوش، بوش، باهوش، بهنوش، بالاپوش، خاموش، داریوش، گوش، مدهوش، بالا‌پوش، گلنوش، منفوش، بناگوش، باده‌نوش، خرگوش، بی‌هوش، خموش، جوش، شادنوش، مخدوش، گل‌پوش، بازیگوش، فروش، دوشادوش، توش، درپوش، سروش، رو‌پوش، سیاووش، فال‌گوش، خودجوش، هوش، سخت‌کوش، زره‌پوش، دلق‌پوش، ساده‌پوش، نقوش، روتوش، سه‌گوش، تن‌پوش، آغوش، شوش، پرفروش، ساعت‌فروش، پرجوش، پرخروش، نقاب‌پوش، شیک‌پوش، حلقه‌به‌گوش، شراب‌نوش، نقره‌پوش، سبزپوش، سیه‌پوش، بلیت‌فروش، ژنده‌پوش، قالی‌فروش، دیرجوش، بلیط‌فروش، جوفروش، هم‌آغوش، کتاب‌فروش، می‌فروش، ملی‌پوش، دست‌فروش، خانه‌به‌دوش، وطن‌فروش، باده‌فروش، روزنامه‌فروش، دین‌فروش، تن‌فروش، شیردوش، زیرپوش، یخ‌فروش، زغال‌فروش، پرده‌پوش، آدم‌فروش، فخرفروش، پیاله‌فروش، خرقه‌پوش، سرخ‌پوش، گل‌فروش، کف‌پوش، خال‌جوش، چکمه‌پوش، امانت‌فروش، کم‌هوش، خمرفروش، کم‌فروش، بارانی‌پوش، موادفروش، بنجل‌فروش، پیش‌فروش، خطاپوش، سپیدپوش، گران‌فروش، شیرجوش، طلافروش، پشمینه‌پوش، شراب‌فروش، آبی‌پوش، گهرفروش، هیزم‌فروش، آشغال‌فروش، سیاه‌پوش

نمونه شعر با این قافیه (غزل 286 حافظ):
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش

گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک

زهره در رقص آمد و بَرْبَط زنان می‌گفت نوش!

با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام

نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش

گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم مَخور

گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش

در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید

زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

بر بساطِ نکته‌دانان خودفروشی شرط نیست

یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل، یا خموش

ساقیا مِی ده که رندی‌هایِ حافظ فهم کرد

آصِفِ صاحب‌قرانِ جرم‌بخشِ عیب‌پوش

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

کلمات هم قافیه: پیشاپیش - نیش - سریش - خیش - پیش - تفتیش - بیش - کشیش - خویش - پولیش - اتریش - پریش - فردریش - اطریش - حشیش - تجریش - کمابیش - کیش - دیش - میش - گاومیش - ریش‌ریش - دگراندیش - روان‌پریش - ریش - تشویش - پس‌وپیش - دراویش - فیش - دوراندیش - کج‌اندیش - درویش - بدکیش - مصلحت‌اندیش - نیکوکیش - پرتشویش - ژرف‌اندیش - منفعت‌اندیش - هم‌کیش - کژاندیش - روشن‌اندیش - آزاداندیش - بداندیش - تاریک‌اندیش - خیراندیش - مال‌اندیش - عاقبت‌اندیش - جزم‌اندیش - پرریش - نواندیش - خمیرریش - هم‌اندیش - ته‌ریش - آخراندیش -

یک نمونه شعر با این قافیه (غزل شماره ی 290 حافظ):

دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش

که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش

چو بید بر سرِ ایمانِ خویش می‌لرزم

که دل به دستِ کمان ابروییست کافِرکیش

خیال حوصلهٔ بحر می‌پزد هیهات

چه‌هاست در سرِ این قطرهٔ مُحال اندیش!

بنازم آن مژهٔ شوخِ عافیت کُش را

که موج می‌زندش آبِ نوش، بر سرِ نیش

ز آستینِ طبیبان هزار خون بچکد

گَرَم به تجربه دستی نهند بر دلِ ریش

به کویِ میکده گریان و سرفِکنده رَوَم

چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصلِ خویش

نه عمرِ خِضر بِمانَد، نه مُلکِ اسکندر

نزاع بر سرِ دنیی دون مَکُن درویش

بدان کمر نرسد دستِ هر گدا حافظ

خزانه‌ای به کف آور ز گنجِ قارون بیش!

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

🔊 کلمات هم‌قافیه با «پردیس، سلیس، فرنگیس»

کلمات هم‌قافیه با «پردیس»، «سلیس» و «فرنگیس» در شعر فارسی و ادب کلاسیک به شاعر کمک می‌کنند تا ریتم، آهنگ و هماهنگی خاصی به متن بدهند. این کلمات هم برای مصرع‌های کوتاه و هم برای ترکیب‌های بلند کاربرد دارند.

فهرست کلمات هم‌قافیه
انیس، پردیس، پلیس، ابلیس، ادریس، انگلیس، آپاندیس، آتلانتیس، دگردیس، پاریس، پرسپولیس، تاسیس، تقدیس، تدریس، تلبیس، تندیس، تنیس، هیس، واریس، نوامیس، نفیس، گیس، مغناطیس، نارسیس، لیس، سلیس، گیس، قدیس، رئیس، سوئیس، خیس، سرویس، بنویس، خوش نویس، 

نمونه غزل از مولانا (غزل شمارهٔ ۱۲۱۳)
ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جوست
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس
عاشقی آن صنم وانگه ترس کسی
یک دم و یک رنگ باش عاشق و آن گاه پیس
ای دل شکرستان از نمکش شور کن
آب ز کوثر بخور خاک در او بلیس
زود بشو لوح را ز ابجد این کاف و نون
آنگه ای دل برو نقطه خالش نویس
ای حسد موج زن بحر سیاه آمدی
خشت گل تیره‌ای ز آب جهنم بخیس
شمس حق و دین کشید تیغ برون از نیام
ای خرد دوک سار تار خیالی بریس

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

🔊 کلمات هم‌قافیه با «بوس، خروس، آبنوس»

کلمات هم‌قافیه با «بوس» و «خروس» و «آبنوس» به شاعر کمک می‌کنند تا ریتم و هماهنگی زیبایی در شعر ایجاد کند. استفاده از این کلمات در شعر فارسی حس آهنگین و ضرب‌آهنگ خاصی به متن می‌بخشد.

فهرست کلمات هم‌قافیه
بوس، عروس، چالوس، نفوس، خروس، دروس، اتوبوس، آبنوس، جاسوس، قاموس، فانوس، کاووس، جالینوس، ققنوس، محسوس، ملموس، اشکبوس، ناموس، روس، توس، چاپلوس، دست‌بوس، چاپلوس، پابوس، سبوس، طاووس، طوس، عبوس، ملوس، فسوس، قدوس، قابوس، مایوس، اختاپوس، محسوس، معکوس، اقیانوس، اسطوخودوس، زئوس، سیروس، لوس، ویروس، ونوس، افسوس، کوس.

نمونه غزل از سعدی (غزل ۳۱۸)
امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنه خفتست زینهار
بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس
لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن بگفته بیهوده خروس

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

کلمات هم قافیه ی مختوم به سین، با تلفط (os): تنفس، رس، خاک رس، ارشمیدس، تجسس، سس، لائوس، پتوس، فردوس، 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

🔊 کلمات هم‌قافیه با «مونس، حس، مجلس»

کلمات هم‌ قافیه در شعر فارسی به شاعر کمک می‌کنند تا ریتم و آهنگ متن را تقویت کنند و هماهنگی زیبایی به شعر بدهند. این کلمات هم برای قافیه‌های کوتاه و هم برای ساخت مصرع‌های طولانی کاربرد دارند.

فهرست کلمات هم‌قافیه
مس، حس، مهندس، بی‌حس، مندرس، مونس، مجلس، نارس، مفلس، نرگس، نجس، یونس، سادس، فارس، مرسدس، پرنسس، موسس، مدارس، مجالس، ملتمس، متجانس، آدرس، پرنسس

نمونه غزل از حافظ (غزل شمارهٔ ۱۶۷)
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

🔊 کلمات هم‌قافیه با «ـس» (مثل بس، پس)

این قافیه با «ـس» پایان می‌یابد و پیش از آن یک صامت یا مصوت کوتاه قرار دارد. در شعر فارسی، چنین قافیه‌ای اغلب ضرب‌آهنگ قوی و حس قطعیت یا پایان‌بندی ایجاد می‌کند.

فهرست کلمات هم‌قافیه با «ـس»
بس، پس، خس، رس، کس، ناکس، بی‌کس، دلواپس، سپس، نارس، عسس، نفس، هوس، محبس، جرس، اطلس، ارس، قفس، قبس، فرس، عبس، عدس، مونُّس، موسوس، ملتمس، طبس، اقدس، مقدس، تیررس، دسترس، هرس، دادرس، مگس

نمونه غزل از حافظ شیرازی:
ای صبا گر بُگذری بر ساحلِ رودِ اَرَس
بوسه زن بر خاکِ آن وادی و مُشکین کُن نَفَس
منزلِ سَلمی که بادَش هر دَم از ما صد سلام
پُر صدایِ ساربانان بینی و بانگِ جرس
مَحمِلِ جانان ببوس، آن‌گه به زاری عَرضه دار
کز فِراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
من که قولِ ناصحان را خواندَمی قولِ رَباب
گوش‌مالی دیدم از هجران که اینم پند بس
عشرتِ شب‌گیر کن، مِی نوش کاندر راهِ عشق
شَب‌رُوان را آشنایی‌هاست با میرِ عَسَس
عشق‌بازی کارِ بازی نیست ای دل! سر بِباز
زان که گویِ عشق نَتْوان زد به چوگانِ هوس
دل به رَغبت می‌سپارد جان به چشمِ مستِ یار
گر چه هشیاران ندادند اختیارِ خود به کس
طوطیان در شِکَّرِستان کامرانی می‌کنند
و از تَحَسُّر دست بر سر می‌زند مسکین مگس
نامِ حافظ گر برآید بر زبانِ کِلکِ دوست
از جنابِ حضرتِ شاهم بس است این مُلتَمَس

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

🔊 کلمات هم‌قافیه با «ـاس»

قافیهٔ «ـاس» از پرکاربردترین قافیه‌ها در شعر فارسی است. این قافیه هم در واژه‌های اصیل فارسی دیده می‌شود (مانند «پاس» و «سپاس») و هم در بسیاری از واژه‌های دخیل عربی (مانند «قیاس»، «التماس»، «ناس»).
در شعر، انتخاب قافیه‌ای با صدای باز و کشیده مثل «ـاس» موسیقی ملایم و کشدار ایجاد می‌کند و برای بیان مفاهیم تأمل‌برانگیز و لطیف مناسب است.

📜 فهرست کامل کلمات هم‌قافیه با «ـاس»

الف:
اجلاس، اجناس، احدالناس، احساس، اخترشناس، اختلاس، ادب‌شناس، اساس، اسکناس، افلاس، اقتباس، اقلیم‌شناس، التماس، الماس، الیاس، ام‌اس، انسان‌شناس، انعکاس، انفاس، ایران‌شناس، ایهاالناس، آدم‌شناس، آدیداس، آس‌و‌پاس، آسیب‌شناس، آناناس، آهنگ‌شناس

ب:
بااحساس، بازشناس، باستان‌شناس، باکلاس، بدحواس، بدلباس، بلورشناس، بندرعباس، بنی‌عباس، بی‌احساس، بی‌اساس، بی‌حواس، بی‌قیاس، بی‌کلاس، بی‌هراس

پ:
پاس، پانکراس، پتاس، پراحساس، پرتشناس، پرنده‌شناس، پریشان‌حواس، پلاس

ت:
تاریخ‌شناس، تاس، تراس، تفسیرشناس، تگزاس، تماس، تمبرشناس، تیپ‌شناس

ج:
جامعه‌شناس، جانورشناس، جرم‌شناس، جل‌وپلاس، جناس، جواهرشناس، جی‌آی‌اس، جی‌پی‌اس

ح:
حافظ‌شناس، حدیث‌شناس، حساس، حق‌الناس، حق‌شناس، حق‌ناشناس، حق‌نشناس، حماس، حواس

خ:
خاورشناس، خداشناس، خدانشناس، خرناس، خوش‌لباس، خیام‌شناس

د:
داروشناس، داس، دواشناس، دین‌شناس

ر:
راه‌شناس، رأس، رفتارشناس، رمزشناس، رنگ‌شناس، روان‌شناس، روناس، ریواس

ز:
زاپاس، زبان‌شناس، زرشناس، زلزله‌شناس، زیست‌شناس

س:
ساس، سپاس، ستاره‌شناس، سرشناس، سلماس

ش:
شاه‌عباس، شعرشناس

ط:
طاس

ع:
عباس، عکاس، عوام‌الناس

ف:
فایبرگلاس

ق:
قدرشناس، قدرناشناس، قدرنشناس، قیاس

ک:
کاراکاس، کارشناس، کالباس، کرباس، کلاس

گ:
گهرشناس، گیاه‌شناس، گیلاس

ل:
لاس‌وگاس، لباس

م:
مقیاس، مکتب‌شناس، مماس، موقعیت‌شناس، مولوی‌شناس

ن:
ناس، ناسپاس، ناشناس، نشناس، نفاس، نمک‌نشناس

و:
وسواس، وظیفه‌شناس، وقت‌شناس

هـ:
هراس، هم‌کلاس، هندوراس، هنرشناس، هواشناس

ی:
یاس

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

عروض چیست؟

عروض چیست؟

عَروض، یکی از مهم‌ترین دانش‌های وابسته به شعر کلاسیک فارسی و عربی است. این واژه در اصل عربی است و به معنای «فن سنجیدن شعر و شناختن وزن‌ها و بحرهای کلام منظوم با افاعیل عروضی و پیدا کردن اوزان اشعار بر پایهٔ آن افاعیل» به کار می‌رود. به این دانش «عروض» گفته‌اند زیرا وزن شعر بر آن عرضه می‌شود و با کمک قواعد آن می‌توان تشخیص داد که آیا شعری موزون است یا نه.
در زبان فارسی، برابر پارسیِ پیشنهادی برای این دانش «چامه‌سنجی» است که معنای زیبایی دارد، چراکه چامه همان شعر و سروده است. جالب است بدانیم که اصطلاح «عروض» در شعر علاوه بر نام این دانش، به جزوِ آخر از مصراع نخست هر بیت نیز گفته می‌شود.


تاریخچهٔ علم عروض

  • بهرام بهرامی حصاری