من در این ساحل که دنیای خودم را ساختم
کشور افکار زیبای خودم را ساختم!
✔
گشتم و پیدا نشد هم باوری و بعد از آن
از خودم، مغرور تنهای خودم را ساختم!
✔
وقت لم دادن به سنگ است و تماشای درخت
بر همان سنگی که بودای خودم را ساختم!
✔
من در این ساحل که دنیای خودم را ساختم
کشور افکار زیبای خودم را ساختم!
✔
گشتم و پیدا نشد هم باوری و بعد از آن
از خودم، مغرور تنهای خودم را ساختم!
✔
وقت لم دادن به سنگ است و تماشای درخت
بر همان سنگی که بودای خودم را ساختم!
✔
تیربرقی وسط جاده نبودم که شدم!
مانعی هر طرف افتاده نبودم که شدم!
✔
کی دلم خواست که آینده من این باشد؟
به بدی، این همه واداده نبودم، که شدم!
✔
بس که از دیدنم احساس خطر کرد رفیق،
اهل پوشیدن قلّاده نبودم که شدم!
✔
مکاتب ادبی چیست؟
مکتب ادبی (یا جریان ادبی) به مجموعهای از اندیشهها، باورها، شیوههای زبانی و زیباییشناسی مشترک گفته میشود که گروهی از نویسندگان و شاعران در یک دورهٔ تاریخی از آن پیروی میکنند.
هر مکتب ادبی بازتابی از روح زمانه است: اندیشههای فلسفی، شرایط اجتماعی، دگرگونیهای سیاسی و حتی پیشرفتهای علمی میتوانند سبب شکلگیری یک مکتب تازه شوند.
ادبیات، فقط هنر کلمات نیست؛ بلکه آینهای است که انسان در آن خود و دنیایش را میبیند. ازاینرو، هر مکتب ادبی نوعی نگاه تازه به انسان، طبیعت و حقیقت است.
کلاسیکگرایی از ادبیات یونان و روم باستان الهام گرفته و بر عقل، نظم، تقارن و زیبایی در چارچوب قانون تأکید دارد. در این مکتب، احساسات باید کنترل شوند و آثار ادبی باید تابع اصول و قواعد باشند.
در فرانسه، نویسندگانی چون «راسن»، «مولیر» و «کورنی» از پیشگامان این مکتب بودند. در ایران نیز آثار نظامی، سعدی و حتی بخشی از شعر فردوسی، از دیدگاه ساختار و توازن، به روح کلاسیک نزدیکاند.
بخت، سخت، پخت، درخت، بدبخت، خوشبخت، تخت، رخت، لخت،
گداخت، ساخت، باخت، تاخت، افراخت، شناخت، پرداخت، انداخت، نواخت،
ماست، خواست، درخواست، کاست، راست،
گسیخت، گریخت، ریخت، بیخت، آویخت،
گسست، بست، دست، هست، نشست، شکست، پست، خست، رست، پرست،
شست، توست، درست، نخست، پست،
دوخت، سوخت، فروخت، اندوخت، آموخت،
ثبت،
بیت، صیت، گیت،
چرت و پرت، خرت و پرت، کنسرت،
اورست، کرخت، زمخت، دخت، پخت،
بت، تفاوت، بایکوت، موت، صوت، فوت،
کبربت، بلیت، عفریت، بیت، تثبیت، مبیت،
توت، فوت، سوت، شوت، مسکوت، سکوت، باد و بروت، بروت، قوت، قوت لایموت، لایموت، تابوت، طالوت، طاغوت، باروت، ملکوت، برهوت، جبروت، هپروت، ماهوت، لاهوت، فرتوت، کمپوت، مبهوت، بوت، ثبوت، قره قروت،
کتلت، ملتفت، ثابت، ثوابت، ساکت، راکت، ماکت، مارکت، املت، اسکلت،
فلات، ثبات، حیات، خرابات، انتخابات، قصبات، شعبات، مرکبات، نبات، مصوبات، ادات، واردات، معتقدات، جامدات، مراودات، مجاهدات، مشاهدات، معاهدات، عایدات، مشهودات، برات، حشرات، حضرات، تکرار مکررات، قطرات، فقرات، ستون فقرات، نمرات، هرات، ثبات، بی ثبات، رُبات، آکروبات، باغ نباتات، استات، پروستات، ترموستات، جات، حاجات، مناجات، طلاجات، مقدورات.
تغییرات، تغییرات، اثبات، ثبات، زوجات، پات، تله پات، مباحثات، مثلثات، منسوجات، حبوبات، سبزیجات، عبارات، ادارات، مدارات، خسارات، انحصارات، انتشارات، انتظارات، استعارات، امارات، عمارات، اظهارات، اختیارات، سلب اختیارات، سیّارات، مخابرات، مشاجرات، صادرات، مصادرات، مخاطرات، مذاکرات، مُسکرات، مستعمرات، مشاورات، جواهرات، جواهرات، تظاهرات، بورات، کُرات.
نجابت، استجابت، غرابت، قرابت، اصابت، رقابت، جنابت، مهابت، نیابت، شماتت، وراثت، خباثت، حاجت، سماجت، لجاجت، قباحت، راحت، ناراحت، استراحت، جراحت، صراحت، ساحت، مساحت، فصاحت، فضاحت، وقاحت، فلاحت، ملاحت، سیاحت، ارادت، عادت، سعادت، عبادت، حسادت، رشادت، ولادت، عیادت، سیادت، عبارت، تجارت، صدارت، حرارت، شرارت، مرارت، وزارت، اسارت، جسارت، خسارت، اشارت، بشارت، غارت، نظارت، حقارت، سفارت، عمارت، طهارت، مهارت، زیارت، نجاست، حراست، فراست، خساست، نفاست، سلاست، ریاست، سیاست، کیاست، بشاشت، ریاضت، وساطت، حفاظت، استطاعت، اطاعت، طاعت، شجاعت، زراعت، بضاعت، ساعت، شفاعت، جماعت، امام، جماعت، نماز، جماعت، قناعت، مناعت، فراغت، بلاغت، لطافت، ظرافت، خلافت، شرافت، ضیافت، مسافت، کثافت، نظافت، طاقت، بیاتاقت، پُر، طاقت، کم، طاقت، صداقت، رفاقت، حماقت، لیاقت، پاکت، شراکت، نزاکت، فلاکت، هلاکت، ژاکت، آلت، بطالت، حالت، جهالت، خجالت، دخالت، رذالت، عدالت، اصالت، رسالت، کسالت، کفالت، قرار، کفالت، وکالت، دلالت، ضلالت، ایالت، اصالت، حجامت، ضخامت، وخامت، ندامت، غرامت، کرامت، قامت، اقامت، استقامت، سلامت، بسلامت، علامت، ملامت، امامت، شهامت، قیامت، متانت، حضانت، استعانت، امانت، ضمانت، اهانت، خیانت، دیانت، صیانت، وانت، حلاوت، ذکاوت، سخاوت، شقاوت، طراوت، عداوت، قساوت، قضاوت، شباهت، وجاهت، فقاهت، نقاهت، سفاهت، کراهت، بلاهت، آیت، بدایت، هدایت، درایت، سرایت، رضایت، رعایت، سعایت، غایت، بغایت، لِغایت، کفایت، حکایت، شکایت، ولایت، حمایت، جنایت، عنایت، روایت، بینهایت، نهایت