وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

آخرین نظرات
نویسندگان

۱۴ مطلب با موضوع «رباعی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یک عمر فقط حسّ اسارت کرده!

از جلبک و خزه ها شکایت کرده!

دریای به این بزرگی اما ماهی؛

به دیدن یک گوشه اش عادت کرده!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

جادو همه منتظر که تا کرده شود!

تا بر لبی آرزویی آورده شود!

خود غول چراغ آرزویید فقط

خواهش بکنید تا برآورده شود!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

می جنبی و مرده ها همه می جنبند!

می لولی و پا به پای تو می لولند!

آن وقت به جای دیدن منبع زور!

بر طبل منم منم منم می کوبند!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

به خواب پرست ها که می فهماند!؟

ارابه ی خواب تا کجا می راند؟

وقتی که مسیر اشتباهی باشد!

آن کس که جلو زده عقب می ماند!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گیرم که تو ارّه ای و نه خاک ارّه.

گیرم تو هیولای تمام درّه!

بهمن که فرو ریخت چه فرقی دارد؛

در درّه تو گرگ بوده ای یا بره؟

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

دردم، آن قدر که بشناسی نیست؟

یا در دل تو نقطه ی حساسی نیست؟

چون جوجه که دست کودکی می نالد

از دوری مادرش و احساسی نیست!

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

نه رهگذر کوچه ی آنها هستیم.

نه یک کک قالیچه ی آنها هستیم.

شطرنجی می زنند و در آن ماهم

یک مهره ی بازیچه ی آنها هستیم.

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

فواره ی خود فریبی ام گر باشم

یک خواهش بیهوده ام و می پاشم

آمرزش خورشید هدر رفت اگر

مشکل ز چراغ نیست من خفاشم.

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

یک عمر دم از پیله و پرواز زدند.

حرف از سر قله های دل باز زدند.

سیبی بود این وسط، فقط مشتی کرم

آن را سر شاخه دزدکی گاز زدند.

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

تا این لحظه مقسّم نان شده بود.

حتی شاید که آسیابان شده بود.

با چشم خودم اگر نمی دیدم کیست

امروز کلاغ دزد، دهقان شده بود!

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری