مرا باش! از تنفر از قفس ها باز می خوانم!
تمام عمر می لولم، و از پرواز می خوانم!
✔
تعارف می شود وقتی به من، آن وقت می فهمم
که من از لاعلاجی مرگ را آغاز می خوانم!
✔
همیشه مشکل از آواز خواندن بود و می گفتم
برای گوش های کر، چرا آواز می خوانم؟
✔
مرا باش! از تنفر از قفس ها باز می خوانم!
تمام عمر می لولم، و از پرواز می خوانم!
✔
تعارف می شود وقتی به من، آن وقت می فهمم
که من از لاعلاجی مرگ را آغاز می خوانم!
✔
همیشه مشکل از آواز خواندن بود و می گفتم
برای گوش های کر، چرا آواز می خوانم؟
✔
عمری نمی بینی مرا، دنبال پیدا کردنت!
جز لحظه هایی که منم، مردی مقصّر! دشمنت!
✔
تو مهره می خواهی و من، شطرنج بازی قابلم!
تو بر نمی داری چرا، دست از خیالِ بردنت؟
✔
ای عشق ای پیچیدگی! ای نفتِ فانوس جنون!
مردم رهایت کرده اند، الّا برای خوردنت!
✔
جبر خفاشی که باید باشم اما نیستم!
می کند تلقین که من خفاشم اما نیستم!
✔
همچنان در دوزخِ فانوس سازی در به در!
شاکرِ نوری که خود می پاشم اما نیستم!
✔
پشتِ بوم سرنوشتم با مدادِ ادعا
کرده ام باور که یک نقاشم اما نیستم!
✔
از من که باید مرد غم باشم، تبسم خواستند!
از من مزامیری پر از نورِ توّهم خواستند!
✔
شهد غزل ها را مکیدم تا بسازم یک عسل!
وقتی شدم زنبور، برگشتند و کژدم خواستند!
✔
در دست کودک سنگ بود و پای لک لک پر ز خون..
شک کرده بودم که عجب جایی ترّحم خواستند!
✔
من همان ابرم که بر یک خار می بارم هنوز!
چاره ام مرگ است و عشق زندگی دارم هنوز!
✔
من سکوتم را خودم را با غزل آلوده ام!
رستگاری را هم از دنیا طلبکارم هنوز!
✔
لحظه به لحظه به دست دود مصرف می شوم!
در پی آرامش بین دو سیگارم هنوز!
✔
دیگر چگونه در مسیر عشق خودسازی کنم؟
وقتی که مجبورم برقصم! خیمه شب بازی کنم!
✔
وقتی برای زنده ماندن در میان خوب ها!
ساز دلم را کوک باید با هر آوازی کنم!
✔
از مار به عقرب فراری هستم از عقرب به مار!
در این جهنم کی دگردیسی و پروازی کنم؟
✔
از ترس اینکه ما مبادا نیستی پیدا کنیم!
رفتیم تا عمق فضا، تا چیستی پیدا کنیم!
✔
رفتیم تا شاید جواب پرسشی دیرینه را
- ای دست بازیگر بگو که کیستی؟ - پیدا کنیم!
✔
هر ماهواره یک تفال بود با این آرزو:
- ای چرخ مینا تو چرا آبیستی؟! - پیدا کنیم.
✔
هر بدی دیدم به این خاطر که طاقت داشتم!
باختن می خواست، به بردن سماجت داشتم!
✔
جنگ آزادی و عادت همچنان باقی و من
میل آزادی درون حبس عادت داشتم!
✔
گرچه در شطرنج با جادو دغل می کرد حس!
اسب فکرم را به عنوان حمایت داشتم!
✔
آن مسافر که شبی می آید از ماهم کجاست؟
سوسوی سیاره ی دوری که می خواهم کجاست؟
✔
من فقط سیاره ها را اشتباهی آمدم!
آه آن پایان خوب خواب کوتاهم کجاست؟
✔
شازده روباه خود را کرد اهلی و هنوز
من نمی دانم در این قصه، که روباهم کجاست!
✔
مرغ آزاد آنکه دام و دانه را از یاد برد!
رفت با بی خانمان ها، خانه را از یاد برد!
✔
خوش به حال قو! که تا فصل جهانگردی رسید
قلعه امن حریم لانه را از یاد برد!
✔
جای دنبال مقصر گشتن و طوطی گری
زد به قلب شادی و دیوانه را ازیاد برد!
✔