غزل:
نمی دیدم که این پیله سنگ خاره ی من بود!
و هر بت که پرستیدم خود آواره ی من بود!
✔
پس از چوب زمختی که شدم آنگاه دانستم
غریزی زیستن تنها راه چاره ی من بود!
✔
جنون دسته جمعی گاه لذت داشت گاهی نه
هدف در هر دو حالت این وجود پاره ی من بود!
✔
چه حالی می شود آدم وقتی که به خود آید
ببیند که دهان دیو خود گهواره ی من بود!
✔
بشر تکرار هذیانی است و من گوشه ای از آن
چه می شد گوشه ای حرفی کمی درباره ی من بود؟
✔
شبیه جیک جیک جوجه ای در مرغدانی آه!
مرا شاعر همان کرده که شاعرخواره ی من بود!
✔
برای قاتلی موعود خودسازی شده واجب!
منی که در پی اش بودم، من بدکاره ی من بود!
بهرام بهرامی
- ۰۴/۰۹/۰۸