🔊 کلمات همقافیه با «ـاس»
قافیهٔ «ـاس» از پرکاربردترین قافیهها در شعر فارسی است. این قافیه هم در واژههای اصیل فارسی دیده میشود (مانند «پاس» و «سپاس») و هم در بسیاری از واژههای دخیل عربی (مانند «قیاس»، «التماس»، «ناس»).
در شعر، انتخاب قافیهای با صدای باز و کشیده مثل «ـاس» موسیقی ملایم و کشدار ایجاد میکند و برای بیان مفاهیم تأملبرانگیز و لطیف مناسب است.
📜 فهرست کامل کلمات همقافیه با «ـاس»
الف:
اجلاس، اجناس، احدالناس، احساس، اخترشناس، اختلاس، ادبشناس، اساس، اسکناس، افلاس، اقتباس، اقلیمشناس، التماس، الماس، الیاس، اماس، انسانشناس، انعکاس، انفاس، ایرانشناس، ایهاالناس، آدمشناس، آدیداس، آسوپاس، آسیبشناس، آناناس، آهنگشناس
ب:
بااحساس، بازشناس، باستانشناس، باکلاس، بدحواس، بدلباس، بلورشناس، بندرعباس، بنیعباس، بیاحساس، بیاساس، بیحواس، بیقیاس، بیکلاس، بیهراس
پ:
پاس، پانکراس، پتاس، پراحساس، پرتشناس، پرندهشناس، پریشانحواس، پلاس
ت:
تاریخشناس، تاس، تراس، تفسیرشناس، تگزاس، تماس، تمبرشناس، تیپشناس
ج:
جامعهشناس، جانورشناس، جرمشناس، جلوپلاس، جناس، جواهرشناس، جیآیاس، جیپیاس
ح:
حافظشناس، حدیثشناس، حساس، حقالناس، حقشناس، حقناشناس، حقنشناس، حماس، حواس
خ:
خاورشناس، خداشناس، خدانشناس، خرناس، خوشلباس، خیامشناس
د:
داروشناس، داس، دواشناس، دینشناس
ر:
راهشناس، رأس، رفتارشناس، رمزشناس، رنگشناس، روانشناس، روناس، ریواس
ز:
زاپاس، زبانشناس، زرشناس، زلزلهشناس، زیستشناس
س:
ساس، سپاس، ستارهشناس، سرشناس، سلماس
ش:
شاهعباس، شعرشناس
ط:
طاس
ع:
عباس، عکاس، عوامالناس
ف:
فایبرگلاس
ق:
قدرشناس، قدرناشناس، قدرنشناس، قیاس
ک:
کاراکاس، کارشناس، کالباس، کرباس، کلاس
گ:
گهرشناس، گیاهشناس، گیلاس
ل:
لاسوگاس، لباس
م:
مقیاس، مکتبشناس، مماس، موقعیتشناس، مولویشناس
ن:
ناس، ناسپاس، ناشناس، نشناس، نفاس، نمکنشناس
و:
وسواس، وظیفهشناس، وقتشناس
هـ:
هراس، همکلاس، هندوراس، هنرشناس، هواشناس
ی:
یاس
- ۰۴/۰۶/۲۹