چیزی نمانده تا بکوچم سمت اقیانوس ها
چیزی نمانده تا رها گردم از این کابوس ها
✔
من مرغ دریایم که خواهم رفت از این باغچه
کی می کنم عادت به خودشیرینی طاووس ها؟
✔
یکجا نشینی، باتلاقی که در آن پیدا شدم!
در آن نرفتم من فرو مانند جلبک بوس ها!
✔
وا می کنم از پای خود زنجیر پیوند تو را
ای مانده در جادوی آواز خوش ناقوس ها!
✔
مادام که پارو و قایق هست، پارو می زنم
مانده است سوسوئی هنوز از آخرین فانوس ها
✔
افتاده دست باد حالا بادبان آرزو
پاره شده دیگر طناب لنگر افسوس ها.
بهرام بهرامی
- ۰۴/۰۸/۱۲