قافیه چیست؟ بررسی جامع
تعریف و ریشه واژه
قافیه، مشتق از کلمهٔ قَفْوْ (بر وزن عفو) به معنای «پیروی کردن»، «در پی رفتن» و همچنین «پسِ گردن کسی زدن» است. در فارسی، گاهی آن را پساوند نیز مینامند و در اصطلاح ادبی، به بخشی از شعر گفته میشود که با تکرار خود نظم و آهنگ شعر را شکل میدهد. به عبارت دیگر، قافیه در شعر وسیلهای برای ایجاد هماهنگی صوتی و زیبایی شنیداری است.
در تعریف دقیق، قافیه به کلمه یا حروفی گفته میشود که با تکرار کردن آن میتوان به شعر نظم بخشید، مشروط بر اینکه قسمت تکرارشونده جزئی از کلمه باشد و به آن الحاق نشده باشد. به عنوان مثال در بیت:
فریاد، آزاد، داد، باد، گشاد، جماد
قسمتهای «جای» و «رهنمای» قافیه هستند. اگر کل کلمه و نه بخشی از آن، به یک معنی و از یک ریشه تکرار شود، به آن ردیف گفته میشود. آخرین حرف اصلی قافیه را روی مینامند؛ در مثال زیر:
قشنگ، تفنگ، جنگ، رنگ
حرف «گ» روی است.
قافیه در منابع و فرهنگها
در فرهنگ معین دربارهٔ قافیه آمده است:
«قافیه از آخر کلمه تا نخستین حرکتی که پیش از سواکن آن بود، محاسبه میشود. اگر حرف یا حروفی به دلیل اضافت به کلمه ملحق شده باشد، جزو قافیه محسوب نمیشود.»
مثالی از این تعریف:
فریادهایشان، بادهایشان
در این بیت، قافیه ی اصلی «فریاد» و «باد» است و «هایشان» به خاطر اضافت به قافیه تعلق ندارد.
جایگاه قافیه در نظم
در نظم سنتی فارسی:
قافیه معمولاً در انتهای بیت یا مصراع قرار میگیرد.
اگر شعر دارای ردیف باشد، قافیه قبل از ردیف قرار میگیرد.
به بیتی که هر دو مصراع آن دارای قافیه باشد مصرع گفته میشود.
مثال مصرع:
رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست دارند و من هم (سعدی)
در اینجا « همدم با هم » قافیه است و مصرع را شکل میدهد.
انواع قافیه
اهل ادب فارسی و عرب، قافیه را بر اساس تقطیع حروف و حرکات به پنج دسته تقسیم کردهاند:
مترادف: پیاپیشونده، دارای دو حرف ساکن پیاپی و یک حرف آخر ساکن. مثال: یار
متدارک: دو حرف متحرک و یک حرف آخر ساکن. مثال: خرد
متکاوس: چهار حرف متحرک و یک حرف آخر ساکن. مثال: بزنمش
متواتر: متحرکی که در دو طرفش حرف ساکن باشد. مثال: درکش
متراکب: سه حرف متحرک و یک حرف آخر ساکن. مثال: فکنَد
ذوقافتین: اگر واژه یا واژههایی بعد از قافیه تکرار شوند و معنی متفاوت اما تلفظ یکسان داشته باشند، ردیف محسوب نمیشوند بلکه قافیه هستند و بیت را ذوقافتین مینامند.
مثال:
قافیه در شعر نو
در شعر نو، طول مصراعها و بیتها معمولاً یکسان نیست و نظم سنتی قافیه رعایت نمیشود. با این حال، شاعران نوگرا از قافیه به صورت آزاد و غیرسنتی استفاده میکنند. احمد شاملو دربارهٔ قافیه در شعر نو میگوید:
«قافیه میتواند خواننده را بیدرنگ به کلمهای که مورد نظر است ارجاع دهد و حضور نامنتظَرش در القای موسیقایی شعر بسیار مؤثر است. در برخی موارد، قافیه تمام بار ساختاری شعر را به دوش میکشد.»
به این ترتیب، حتی در شعر نو، قافیه نقشی حیاتی در ایجاد ریتم و هماهنگی صوتی دارد و میتواند بار معنایی و ساختاری شعر را تقویت کند.