وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

نویسندگان

۱۷ مطلب با موضوع «رباعی های بهرام بهرامی حصاری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هر موهبتی به غیر هشدار نبود!

هر بارش رحمتی جز اخطار نبود!

پاییز رسید و برگ خودشیفته هم

طوری به عدم رفت که انگار نبود!

بهرام بهرامی

ترجمه‌ی انگلیسی رباعی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

پنداشته خودستا خدا مجانی است!

از فضل و کمال، ادعا مجانی است!

از خون ستمدیده ربوده است نفس

آن کس که گمان کرده هوا مجانی است!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

از حیله ی روباه چه جیغی شده اند!

پنهان پس بوته ی دریغی شده اند!

از بس که به جای جنگ در خود رفتند

این قوم شبیه جوجه تیغی شده اند!

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

دیروز: « چه اتفاق می افتد؟» بود!

فردا، همه چیز جای خود خواهد بود!

امروز، امید زیر پا له نشدن!

در گوش تو داد می زند: باید بود!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

سازنده ی کاغذ مچاله که منم!

یادآور انواع نخاله که منم!

بی من مگر این جهان چه چیزی کم داشت؟

این شاعرک سطل زباله که منم!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

یک عمر فقط حسّ اسارت کرده!

از جلبک و خزه ها شکایت کرده!

دریای به این بزرگی اما ماهی؛

به دیدن یک گوشه اش عادت کرده!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

به خواب پرست ها که می فهماند!؟

ارابه ی خواب تا کجا می راند؟

وقتی که مسیر اشتباهی باشد!

آن کس که جلو زده عقب می ماند!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گیرم که تو ارّه ای و نه خاک ارّه.

گیرم تو هیولای تمام درّه!

بهمن که فرو ریخت چه فرقی دارد؛

در درّه تو گرگ بوده ای یا بره؟

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

دردم، آن قدر که بشناسی نیست؟

یا در دل تو نقطه ی حساسی نیست؟

چون جوجه که دست کودکی می نالد

از دوری مادرش و احساسی نیست!

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

نه رهگذر کوچه ی آنها هستیم.

نه یک کک قالیچه ی آنها هستیم.

شطرنجی می زنند و در آن ماهم

یک مهره ی بازیچه ی آنها هستیم.

(رباعی از : بهرام بهرامی حصاری)

  • بهرام بهرامی حصاری