وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

نویسندگان

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خار

خار، یک دشمن لازم می خواست!

چشمه! 

            از جنگل سرسبز نگو!

سروِ افراشته ی جنگل بودن خوب است!

چه بهشتی است که بر شانه ی تو

گاه یک جغد بسازد لانه

یا که انجیر بچیند میمون!

رستگاری است تمام جنگل!

ولی از جنگل سرسبز نگو!

*

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

لعنت به این تعلل، جا ماندم از قطارم!

دیگر بلیت رفتن، تا خانه را ندارم!

هر آرزو و خواهش، فریاد در خلاء بود

بی پاسخی از آنجا، فحاش و بی قرارم!

دل در طلسم آهن، درد پرندگی داشت،

در غلظت تن خود، روحی پرنده وارم!

احساس می کنم من، پروانه می شوم آه!

وقتی در این بیابان، پروانه ای بکارم!

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

هر موهبتی به غیر هشدار نبود!

هر بارش رحمتی جز اخطار نبود!

پاییز رسید و برگ خودشیفته هم

طوری به عدم رفت که انگار نبود!

بهرام بهرامی

ترجمه‌ی انگلیسی رباعی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

پنداشته خودستا خدا مجانی است!

از فضل و کمال، ادعا مجانی است!

از خون ستمدیده ربوده است نفس

آن کس که گمان کرده هوا مجانی است!

بهرام بهرامی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

از حیله ی روباه چه جیغی شده اند!

پنهان پس بوته ی دریغی شده اند!

از بس که به جای جنگ در خود رفتند

این قوم شبیه جوجه تیغی شده اند!

  • بهرام بهرامی حصاری