ای رستگاری! ناز با این مردم زیرک نکن!
هر خزّه را ماهی و ماهی را کم از جلبک نکن!
✔
یا من تو را شاعر کنم، یا تو مرا صاحب نظر
بین من و تو یک نفر، باید بمیرد، شک نکن!
✔
مقصد ندارد تا بخواهد راه را هم گم کند!
ای کاج دانش تکیه بر، احساس؛ این پیچک نکن!
✔
ای رستگاری! ناز با این مردم زیرک نکن!
هر خزّه را ماهی و ماهی را کم از جلبک نکن!
✔
یا من تو را شاعر کنم، یا تو مرا صاحب نظر
بین من و تو یک نفر، باید بمیرد، شک نکن!
✔
مقصد ندارد تا بخواهد راه را هم گم کند!
ای کاج دانش تکیه بر، احساس؛ این پیچک نکن!
✔
یک عمر فقط حسّ اسارت کرده!
از جلبک و خزه ها شکایت کرده!
دریای به این بزرگی اما ماهی؛
به دیدن یک گوشه اش عادت کرده!
بهرام بهرامی
جادو همه منتظر که تا کرده شود!
تا بر لبی آرزویی آورده شود!
خود غول چراغ آرزویید فقط
خواهش بکنید تا برآورده شود!
بهرام بهرامی
می جنبی و مرده ها همه می جنبند!
می لولی و پا به پای تو می لولند!
آن وقت به جای دیدن منبع زور!
بر طبل منم منم منم می کوبند!
بهرام بهرامی