افسوس بوسه ای هم، خوبان نمی فروشند.
ما می خریم اما، آنان نمی فروشند.
*
با قدرت خرید، یک بوسه می توانی
صاحب شوی دلی که خوبان نمی فروشند.
*
هر جا که رایگان شد، آن عاقبت به خیری
هشدار چون به غیر از، پالان نمی فروشند.
*
افسوس بوسه ای هم، خوبان نمی فروشند.
ما می خریم اما، آنان نمی فروشند.
*
با قدرت خرید، یک بوسه می توانی
صاحب شوی دلی که خوبان نمی فروشند.
*
هر جا که رایگان شد، آن عاقبت به خیری
هشدار چون به غیر از، پالان نمی فروشند.
*
همان اول به تو گفته است و دیگر بر نخواهد گشت.
کسی که رفته از این در، از این در برنخواهد گشت.
*
سوار اسب تک شاخ سفید و بالدار خویش
اگر با پای خود رفته است، با سر بر نخواهد گشت.
*
نشو خیره به این جاده، جز از کوه غرور تو
همان شهزاده ی زرینه افسر بر نخواهد گشت.
*
به آن صیّاد ثابت کن، از این دریای بی ماهی
که این غواص بی صندوق گوهر بر نخواهد گشت.
*
شعر آدم برفی 2:
آفتاب است و پر از واهمه آدم برفی
می کند با خودش این زمزمه آدم برفی :
*
من نمی خواهم از این خلوت خود دور شوم!
دوست دارم که بمانم همه آدم برفی.
*
بر سر کاج به او گفت کلاغی زیرک:
بس کن این ناله و این همهمه آدم برفی!
*
هم از من باد نفرین بزرگی
به توفیق دروغین بزرگی
*
که باید بابت یک هیچ پرداخت
بها، آنهم به توهین بزرگی.
*
همان روزی که کشتی بان خبر داشت
دکل را خورده یک چین بزرگی
*
مشخص بود کشتی می خورد زود
به امواج پر از کین بزرگی.
*
تیغه ی داس کشاورزان اگرچه تیز نیست.
خشمشان هرجا که باشد بی گمان ناچیز نیست.
*
زیر گوش باغبانی گفت مردی کشت کار
من که شک دارم به این پاییز، این پاییز نیست.
*
خوب دقت کن میان حرف هایش گاه گاه
خوب می داند مترسک صاحب جالیز نیست.
*
مثل یک برگ که پاییز زمین خواهد خورد
پرچم زرد ریا نیز زمین خواهد خورد.
*
جنگل نخوت او در دهن ارّه ی مرگ
مثل خاک ارّه ی ناچیز زمین خواهد خورد.
*
آن مترسک که پدرخوانده ی زاغان شده است
در دهان درّه ی جالیز زمین خواهد خورد.
*
ایمان، به تو آیا کسی فرمود هرگز؟
دزدیده می گردد ولی نابود هرگز؟
ایمان به آزادی از این دیوار لرزان
فوراً بیاور و نگو که زود هرگز.
دیوار شاید کرده باشد چشم را کور
اما شعاع دید را محدود هرگز
می رسد روزی که این جولان بس مرداب هاست
می رود روزی که نیلوفر خس مرداب هاست.
*
ناخدا نادیده می گیرد خطر را، چون که مست
از شراب سبز گنداب گس مرداب هاست.
مثل یک پروانه ی مرده به پیله دل نبند.
دل به این جالیز حاصلخیز بی حاصل نبند.
*
قایقی که باید از دریا و توفان بگذرد
غرق شو با آن ولی آن را به هر ساحل نبند.
*
مثل رقص قاصدک در باد با توجیه مرگ
گردن آویزی به دور گردن قاتل نبند.
*