می خواهمت! چنان که درختی پرنده را!
مانند آهوئی که یک شیر درنده را!
✔
زنده نگه می دارم این دل را به یاد تو
طاقت ندارم گرچه این عشق کشنده را!
✔
در قلب بیمارت چه تریاکی نهفته است؟
که دوست دارم این خماری گزنده را!
✔
اصلاً خبر داری یکی در انتهای شب
با یاد تو از یاد برده روح خنده را؟
✔
شاید خبر داری که دارم درد می کشم
دور از تنت، دیدار هر موجود زنده را!
✔
این را فقط می خواستی، حالا خودت ببین
این عاشق به خودخوری کرده بسنده را!
بهرام بهرامی