وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

نویسندگان
  • ۰
  • ۰

باتلاقی است در اینجا که منم

در شبی پر نیرنگ

مرغ ماهیخوار آمد از راه.

داد پیغام به انبوه وزغ های دوزیست!:

« خواب تان پر رویا!

بگذارید که اوهامِ فریب

دست از خواب شما بردارد!

باتلاقی که در آنید، نه رویای شماست!

حرف باید زد حرف!

از همان برکه که رویای شماست

و نترسید از این خزّه ی شکّاکِ دودل!

و نترسید از این گِل که جهان را آلود!

حرف آرید به لب از برکه

گِل هم از برکه سخن خواهد گفت!»

و وزغ ها از برکه سخن راندند!

خزه ها از ترس از برکه سخن راندند!

ولی از جای نجنبید چنان

قایقِ کند زمان!

باتلاق از سخن غوکان بیدار نشد!

تنِ بیمار خود از لجه ی تاریکی را

به زلالی سعادت نسپرد!

یادش آورد زمانی که تنِ آبی او

پُرِ ماهی ها بود!

و همین ماهیخوار

تن او را با حجم دورنگی آلود.

گفت: « سوگند به پاکی که اگر این غوکان

دور از ساحل اقرار؛ فقط یاد کنند،

قصه ی برکه ی گمگشته ی زیبا که منم!

تا زمانیکه وزغ ها را

مرغ ماهیخوار بیدار کند!

تا زمانیکه مرا

آنکه می خواندم انکار کند!

باتلاقی است در اینجا که منم!

(بهرام بهرامی حصاری)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی